دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

دلم می خواد بخندم . نه هر خنده ای ! از اون خنده ها که هر کاری می کنی تموم نمی شه ! از اون خنده ها که تو موقعیتهایی سراغت میاد که نمی تونی بخندی !
هیچ کارش هم نمی تونی بکنی ! خیلی وقته از ته دل نخندیدم !
در واقع فکر می کنم این خنده ها مخصوص جمعهای دخترانه است . جمعهایی که سر کوچکترین چیزی منفجر میشه و خندش بند نمیاد.
خانواده ما یک خانواده کاملا استثنایی است در این خانواده هر 17 سال یک بار یک پسر بدنیا میاید یعنی از هر 17 تا بچه به طور متوسط یکی شون پسره !
نتیجه اش اینه که ما در همه سن و سالی از 2 ساله تا 30 ساله دختر داریم ولی پسرها یکی دو تا بیشتر نیستند تازه باحالیش اینجاست که همین پسرها موقع ازدواج طوری برخلاف عرف و قوانین حاکم بر خانواده عمل می کنند که از خانواده طرد می شند!!!!!!!!!!!!!!
این خودش یک بحث دیگه است که کلی حرف در موردش دارم.
من 4 تا دختر خاله و 3 تا دختر دایی دارم و تصور کنید هر وقت دور هم جمع می شدیم چه غوغایی می شد .
به خصوص در سفرها که همه 8 نفر تو یک اتاق کوچولو می خوابیدیم.
تا خود صبح مسخره بازی و خنده هایی که از زیر صد تا بالش هم داد بقیه رادر می اورد.
من بزرگ ترینشون هستم ولی مشکل خاصی باهاشون نداشتم همه اونها را هم واقعا دوست دارم .
تا اونها هم بزرگ شدند و ادمهای جدید وارد زندگیشون شد.
حالا هروقت دور هم جمع می شیم هرکدوم با یک گوشی میرن یه گوشه و یا قربون صدقه طرف می رند یا دعوا و جر وبحث ! انگار نه انگار که ما دور هم جمع شدیم که همدیگر را ببینیم.
بعدش هم با اعصاب درب و داغون میان و تو خودشون فرو می رند . وبا یک من عسل هم نمی شه خوردشون .
فکر می کنم این ورژن جدید دوستیها باشه والاه من هر زوجی رو که دیدم بکوب باهم دعوا می کنند و بعدشم انگار نه انگار .در حقیقت همش دارند دعوا می کنند ومن نمی فهمم چه لذتی از این رابطه می برند.
خلاصه دیگه اون جمع جمع نشد ومن ناخوداگاه کینه ای از همه پسرها بدل گرفتم .
جالبیش اینه که این اقایون محترم باهم هم کنار نمی ایند . هروقت تلاش کردم اون جمع را دوباره جمع کنم حداقل برای یک شام بهم می گن : تو که می دونی دیبا جون دوستم از دوست اون دخترخالمون خوشش نمیاد پس ما نمیایم باشه بعدا سه تایی شام میریم بیرون !
بهشون میگم اخه خنگولها چشمهاتون را باز کنید شما می خواهید این ادمها را وارد خانواده کنید پس فردا تو می خواهی کاملا دور فامیل را خط بکشی چون این ادم خاله زنک از نصف بیشتر افراد فامیل خوشش نمیاد ؟
میگه نه این بستگی به سیاست من داره که چه جوری روابط را درست کنم !
ولی من می دونم که دختر خاله های عزیزم تو این نوع سیاست از من پخمه هم پخمه ترند.
خدا اخر و عاقبت این فامیل را به خیر کنه با این گل و بلبل هایی که تحویل اجتماع داده!!!!!!!
اولیش خودم !
دلم تنگ شده برای باهم بودن بی غل و غش!
تو دانشگاه هم سه تا دختر بودیم 8 تا پسر !!!!! اونجاهم پر از خنده های بی دلیل بود حال اون دوتا هم ازدواج کردند و سرشون به کار و زندگیشون گرمه امروز فهمیدم یکیشون بچه دارهم شده باید برم سراغش البته زمانی که شوهرش خونه نباشه شاید باز هم تونستیم بخندیم!
شاید!!!!!!!!!!!!!!!!
نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی اسدی چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:16 ق.ظ http://mahdicu.perisanblog.com

سلام.. حضورت را ارج می نهم... سرایم را طلایی کردی .. ممنون که به من سر زدی... بدون که باز هم منتظرم.. مرا از پیام های سبز و راه گشایت محروم نساز.. پس در انتظار حضور گرم و پرطراوت تو ...

یک پنجره چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:03 ب.ظ http://yekpanjere2.persianblog.com

دوست خوِب ممنونم. و این دعواها...عین همان بی توجهی هایی که من ازشان نوشته ام جزو فرهنگمان هستند انگار!

اتش چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:07 ب.ظ http://atash3.blogspot.com

این خنده های بیمارگونه هیسترکی رو می شناسم

مهدی چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:53 ب.ظ

من که هنوز گیج در کلام سحرت هستم

لیلا چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:17 ب.ظ http://laylajoon.persianblog.com

سلام....امان از دست اون دعواها که میگی، چه اصراریه باهم بمونن وقتی همه اش دارن دعوا میکنن؟ منم از این مدل آدمها میشناسم، و نمیفهممشون!

منحرف جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:49 ق.ظ

سلام...خوب بد جنس هم هستی که ! دلیل دید بدش نسبت به وبلاگها چیه !؟!سیستم نظراتت کار نمیکنه که !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد