دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

یک روز خوب ! بعد از مدتها ناهار با دوستهام رفتم بیرون !اینها موجوداتی هستند که احساس خوبی در کنارشان دارم . بدی این ماه رمضون اونم ده روز اخرش اینه که خواب و خوراک ادم قاطی میشه ! تقریبا دو هفته ای میشه که زود تر از 6 صبح نخوابیدم و از اونجایی که کار صبح ها را تعطیل کرده بودم تا یک بعد از ظهر خواب بودم و جالبیش اینجاست که دیگه اصلا ساعت برام اهمیت نداره و من زندگی خودم را میکنم.فقط ساعتم با بقیه نمی خونه! یعنی 12 ساعت باهاشون فرق می کنه ! من واقعا اینجوریش را دوست دارم ولی از شنبه دوباره صبح زود باید بیدار بشم ! بعد از دو روز دیگه دختر عمه جان گیرم اورد .یک جفت دوقلو که خواهرزاده های دوستشند! از وقتی من قد فندق بودم حرف این دوتا و پیوند فرخنده یکیشون با من بود.تو این مدت یکیشون زن گرفت ؛ سه سال بعد طلاق داد . اون یکی نامزد کرد و بعد ولش کرد و خلاصهکلی فراز و نشیب داشتند.و بعد از هر بحران خاله جونشون یاد من فلک زده میافته ! این حضرات که سی سال و خورده ایشونه در بلاد کفر و مهد استکبار جهانی زندگی می کنند و از 6 سالگی به بعد اونجا بودند و من هرچی می خوام تو گوش این جماعت فرو کنم که بابا ما اختلاف فرهنگ داریم اینها درک نمی کنند.ولی بطور کلی بعد از کلی کلنجار و صحبت دختر عمه مون گفتند که ببین اینها مساله ایه که تو باید با خود پسرها حل کنی منکه یک واسطه ام ! حالا یک روز من و مامانم و مامان پسرها( که برای 50 روز از اونجا اومده) و دوستم ( که خالشون باشه ) و مامان بزرگشون میایم خونه شما !( مرده این لشکرکشیشم) اگر مامانشون تو را پسندید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!می تونید باهم از طریق تلفن و ایمیل در ارتباط باشید تا بیشتر باهم اشنا بشید !!!!!!!!!!!!!منم خیلی جدی بهش گفتم من اصلا رادستم نیست که اینها بیان خونمون که خونه و زندگی منو ببینند و از روی اون در مورد شخصیت من قضاوت کنند ؛ بعدش هم مادرشون این وسط چکاره است درسته که من قبول دارم خانواده شرط مهمیه ولی نظر خانواده شرط کافی نیست و ترجیح میدم مستقیما با خودشون در ارتباط باشم. بعدشم روش فکری موجوداتی را که توی خارج بزرگ شده اند و اینجوری می خواهند ازدواج کنند را نمی پسندم چرا که کسی که تا به حال ایران نیامده وتنها معیار قضاوتش از فرهنگ ما والدینشند ؛ انتظارات منطقی ای از همسرش نخواهد داشت.خلاصه بعد از کلی جرو بحث به این نتیجه رسیدم که من واون زبون همدیگر را نمی فهمیم و بهتره که نظراتم و عقایدم را برای کسی بازگو کنم که فکر بازتری داشته باشه !و در ضمن بیشتر فامیل من باشه تا فامیل خواستگارها !!!!!!!!!!خلاصه بدینوسیله به اطلاع کلیه پسرهای مجرد می رسانم که می توانند از افراد خانواده من به عنوان همراه در خواستگاری استفاده کنند و مطمئن باشند که انها به خوبی پسر خودشان برایشان تبلیغ خواهند کرد!!!.پورسانت من را هم فراموش نکنید!!!
نظرات 6 + ارسال نظر
حسین جمعه 7 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:15 ق.ظ http://farahan.blogsky.com

کی بود منو صدا زد ؟!!!!!!! پسر مجرد ....... ممنون که به من سر زدی ... باز هم از این کارها بکن لطفا ... برای لینک هم اگه افتخار بدین ...... خوب و خوش باشی

ر جمعه 7 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:10 ق.ظ

سلام دیبا جان...عجب دردسرهای بامزه ای دارین!...متاسفانه تو فرهنگ ما دخالت تو زندگی هم...اونهم با ماهیتی اشتباه...به معنای دلسوزی و محبت معنا میشه...!
موفق باشی در راهت!

حقیقتمدار جمعه 7 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:26 ق.ظ http://nimac.persianblog.com

سلام...پس تو م مثه من یه جورایی برنامه ات قاطی شده...زیاد راجع به اختلاف فرهنگ فک نکن...شاد باشی

کلانتر جمعه 7 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:56 ب.ظ http://kalantarmahal.persianblog.com

سلام
خیلی جالب بود. من هم با شما موافقم. به نظر من هم ما ایرانی با خارجی‌ها یا کسانی که در خارج زندگی کرده‌اند تفاوت‌های فرهنگی زیادی داریم. دونستن نظر یه خانم در این زمینه برام جالب بود..

آسمان هفتم جمعه 7 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:55 ب.ظ http://saanieh.blogspot.com

دیبا جون سلام.. لطفا هر وقت وبلاگت رو به روز میکنی برو فرم پینگ رو امضا کن .. که من بهفمم آپدیت کردی عزیزم.. که خوندن مطالبت رو از دست ندم...

پژمان شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:28 ق.ظ http://farsi.pejmanweb.com/

وبلگت خیلی قشنگ و خوشرنگ. ممنون از این که سرزدی و نظر دادی امیدوارم ان ارتباط ادامه داشته باشه
فعلا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد