روز خوب
امروز یک روز خاص بود . یک روز خوب .
ولی پر از برنامه های عجیب و غریب که در گیر شدن در انها مرا از حال وهوای خاصی که داشتم بیرون می کرد.یک روز شاید برنامه های یک هفته ام را بنویسم شاید اینجوری یک ربطی بین کار ها پیدا کنم.اونقدر وقتم پر بود که نتونستم بهش فکر کنم.
ولی امروز یک روز خاص بود.
روزی که بتونی احساس کنی با کسی هستی که خیلی دوستت داره
و خیلی نزدیک .
اونقدر نزدیک که نتونی حضور عظیمش را تحمل کنی.
شاید همش تلقین باشه ولی وقتی ادم ساعت ۱۰ صبح وسط میدون توپخونه بغضش بی دلیل می ترکه نمی تونه یک رویا یا صرفا تلقین باشه!
فقط می تونم بگم خدایا متشکرم به خاطر این حال خوبی که بهم دادی .