اضطابها و دلشوره های من مسخره و احمقانه است .اره حق باتوئه ولی برای من خیلی بزرگند. درست که نگاه کنی تمام دغدغه های این دنیا مسخرند و ارزش ندارند ولی ببین ادمها چه جوری زیر بارشون خم می شن و می شکنند و دوباره می ایستند.
تو را در نظر نمی گیرم !
ولی می خوام بدونی که همون موقع که فکر می کردی و ادعا داری که سنگ تمام برام گذاشتی هم من کار خاصی ندیدم ازت .
و مهم اینه که عقیده دارم مردی با شرایط تو برای بدست اوردن دل دختری مثل من خیلی بیشتر ازینها باید تلاش می کرد. که خوشبختانه (البته برای تو) این وسط ادمهایی بودند که خیلی به نفع تو کار کردند .
و مهمتر ازون اینه که اگر اون موقع کاری کردی فقط برای خودت بوده وگرنه من هیچ توقعی ازت نداشتم و حالا که از دور نگاه می کنم می بینم که منم زیادی بهت سرویس دادم .
زیادتر از اونی که باید باشه ! پس بی حساب شدیم .!!
نمونه اش هم روزای ۲۷ و ۲۸ و۲۹ اردیبهشت !
اون روزها من برات سنگ تموم گذاشتم و اگر به چشمت نمیاد به خاطر خودخواهیته !
دلم می خواد بدونم کدوم کارت را همسنگ اون روزای من قرار می دی ؟
تو تنها کاری که کردی این بود که وقت گذاشتی و باهم بودیم و قبول دارم که به یک سری نکات توجه داشتی مثل جریان حلقه ! ولی ایا به خاطر من از تمام ارزشهات گذشتی ؟
ایا به خاطر من با تمام اون چیزایی که باور داشتی و عرف جامعه بهت القا می کرد جنگیدی ؟
ایا به خاطر من به اونایی که دوستشون داری و برات از همه چی مهمترن پشت کردی ؟
نگو که من این کارا را نکردم .
بدون که همون که می دونستم اونا با رفتار من مخالفت می کنن و باز هم ادامه دادم خودش برای من کلیه !
همین که به اونا دروغ بگم و یا حقیقت را پنهان کنم برام خیلی درد داشت .
کدوم کارت را با اینا مقایسه می کنی ! لا اقل بگو که منم بدونم .

تمام رفتارت فقط یک سری کارهایی بود که همه اون اولای اشنایی انجام می دن و بهمین خاطر بهت گفتم اگر فکر می کنی تا اخر ادامه می دی اینجوری بیا جلو .
یادته !روی پل عابر پیاده صدر.
بنابرین به اون دوران نناز که اون موقع هم اگر صدام در نمیومد فقط به خاطر این بود که کل ماجرا تنوعی بود تو زندگیم.
یادته بهت گفتم اونقدر همه قربون صدقه ام رفته اند که اشباع شدم ؟
من خوب یادمه چون اونشب به خاطر حرف زدن با تو یک ساعت تمام تو حیاط نشسته بودم.
تو مشکلت افراط و تفریطیه که تو رفتارت داری !
یا همه چی (البته از نظر خودت ) یا هیچ چی !
یا باید با فاصله دو متری از هم بشینیم یا تو بغل هم باشیم .
اینه که ازارم می ده !
حالا می فهمم چرا بعضی کارای من تو را عصبانی می کرد . برای اینکه دقیقا همون خصوصیات و اخلاق تو وجود خودته !
جریان دستمال چرک یادت میاد کما اینکه اوندفعه هم حق با من بود که با حال مریض مثل سگ باهام رفتار کردی.پنجشنبه همون کار را تو با من کردی !
چون اونی نبودم که تو می خوای و برایت اصلا اهمیت نداشت که من چی می خوام .خیلی قشنگ ول کردی و رفتی !
درست مثل یک آشغال.
بعدشم می گی حالا نری پیش خودت بگی این فقط مارو برای حال کردن می خواست ؟
با رفتار اونشبت چیزی غیر ازین هم میشه فکر کرد .؟
اونشب فقط
می خواستم مثل دوتا دوست باهم بریم بیرون.
دوتا دوست معمولی .
ولی وقتی میای جلو پس این یک رابطه معمولی نیست .
اره دستت را گرفتم ولی باید بدونی بین دست گرفتن و هزار اتفاق دیگه کلی فاصله است.
منم حق دارم ازت انتظار داشته باشم که به خود من هم توجه کنی !
مخصوصا اون مجله را گرفتم. اولا برای اینکه ببینم چقدر به من توجه می کنی و دوما برای اینکه حدس می زدم که ...بالاخره بهتر از سکوته !
تو اونشب حتی یک نگاه هم به من نکردی ! نگاهی که دلم را گرم کنه ! می دونم که بازم می گی توقع زیادی دارم ازت ولی وقتی یک سری اتفاقها میوفته نمی تونم باور کنم که فقط یک دوستی ساده بین ماست.و اونم که اخرش . خیلی بی انصافی !
ولی باید بدونی که من فکر می کنم در لحظه لحظه این ده ماه رابطه برات سنگ تموم گذاشتم.

امیدوارم که بفهمی !
و امیدوارم که اونی را که می خوای پیدا کنی ! البته می دونم که خودت به نتیجه بهتری رسیدی چون تو بلد نیستی با طرفت چه جوری رفتار کنی! و بهتر که دیگه با احساسات کسی بازی نکنی!
چون من با اینکه هنوز دل کندن ازت برام سخته ولی می دونم که من از پس توقع های تو بر نمیام .
تو اگر اون زمان که ادعاشو داری به قول خودت با تمام وجود اومدی جلو می تونستی !
ولی من نمی تونم و نمی خوام.
چون نگاه که می کنم می بینم که منم در حد خودم و حتی بیشتر از توان خودم عمل کردم و خوب به چشم تو نیومد.
یک سری لحظه های خوب و یک علاقه ساده در مقابل اینهمه توقع دوام نمیاره .