افسردگی و دلتنگی و تنهایی بهتره یا اینکه عصبی و بی حوصله باشی و بخوای پاچه مردم را بگیری ؟ تو خلوت خودت با دل خودت و رویاهای فرو ریخته ات بسازی و یا در میان جمع مثل یک برج زهرمار باشی و خودخوری کنی و دلت بخواد سر به تن هیچ کس نباشه ؟ من اولی را انتخاب کردم .
گاهی وقتها دلم می خواد گوشی تلفن را بردارم و چاک دهنم را بکشم و هرچی از دهنم در میاد بهت بگم و به خاطر تمام حسهای بدی که تو وجودم خونه کرده محکومت کنم !!! ولی حس می کنم که تو هم دقیقا همین حس را داری و یکجورایی ارام می گیرم .
و گاهی وقتها اونقدر دلتنگتم که لحظه لحظه های خوب باهم بودن را بار دیگر حس می کنم . می دونم که هیچ احتیاجی نیست توضیح بدم چون فکر می کنم تو هم دقیقا همین حسها را تجربه می کنی .
بیشتر ازین نمی تونم خودم را زجر بدم . دنیا و تمام ادمهای خوبش مال تو . حتی اگر به قیمت از دست دادن خیلی چیزا باشه حاضر نیستم حتی یک ثانیه ازون حالی را که این مدت داشتم و سه شنبه اوجش بود دوباره تجربه کنم. |