بار خدایا !
دستم خالیست و دلم خالیتر .
از سر وظیفه در جلوی تو می ایستم بدون انکه به یاد بیاورم همه جا ملک توست و در همه حال شاهد و ناظری.
دل شکسته ای دارم که می عشق در ان نماند و زنگار بسته که می دانم هیچ در ان تاب نیارد و بار خدایا !
به امید فضل تو دل خالی شکسته ام را همچون کاسه گدایان در دستهای خالیترم می گیرم و روبه سوی تو می کنم .
چراکه هیچ ندارم که قابل عرضه به تو باشد و لایق بندگی و شکر اینهمه نعمت که به من دادی وشاید بر حسب وظیفه می گویم دوستت دارم تا توفیق لایروبی این دل زنگار زده را به من دهی و بارقه های عشق تو دلم را گرم کند.
میدانم که عشق تو در دلم مدفون شده و باید تلاش کنم تا با زدودن غمها و کینه ها ان موهبت را از محبس خود بیرون آورم که همه همه این کارها به توفیق تو نیاز دارد .
|