مستقیم توی چشم های من نگاه می کنه و میگه داری اشتباه می کنی ، چنین موبایلی تو بازار وجود نداره ! هاج و واج نگاهش می کنم میگم من توی مغازه طبقه پایین دیدم چون رنگی که من می خواهم نداشت، اومدم اینجا! نه خانم هنوز تو بازار نیامده که من ندیدم ! میگم بهش که بابا تو سایت هست ، تو مغازه ها هست فقط مغازه تو بازار حساب میشه که چون توش نیست هنوز تو بازار نیامده ! نه تو داری کدش را اشتباه میگی برو کدش را درست ببین بعد بیا اینجا! اخرش با کمال پررویی رفته یک دفترچه راهنما آورده گذاشته جلو من و با بدترین لحنی که میشه میگه بگرد ببین چنین چیزی اصلا وجود داره یا چرت میگی. هم نمی خواهم وقتم را برای آدمی که بهم توهین می کنه بگذارم و هم دلم می خواهد بهش ثابت کنم تاوان نادانی اون تهمت دروغگویی به دیگران نیست. دفترچه را باز می کنم و 10 ثانیه بد موبایلی که 4 ماه تو بازار است بهش نشان میدم و میگم اینه . نگاه میکنه و با لحنی طلب کارانه میگه : حتما چیز آشغالی بوده که من ندارم . چرا از اول نمی تونست بگه من در موردش اطلاعی ندارم ؟ |