اهنگی را که برای بار اول بشنوید براتون تازگی داره بار دوم و سوم هم همینطور اگر از اهنگ خوشتون بیاد که تو ذهنتون میمونه و اگر نه خیلی زود فراموش میشه ولی در هر صورت بعد از مدتی که اون اهنگ را می شنوید تمام حس و حال و هوای گذشته براتون ظاهر میشه این دقیقا همین احساسیه که الان دارم موقعی که کامپیوترم را upgrade
کردم یک سری اهنگ و شو توش ریخته بودند که هنوز هم کامل همشون را ندیدم ولی یک اهنگی توش هست که از اون زمان تا حالا باهاش کلی حال می کنم .اون موقع زمستان بود و من اوج اعتیادم به وبلاگ خوانی . صبح ها هم کار نداشتم بیدار که می شدم با یک لیوان شیر و عسل داغ پشت کامپیوتر می شستم و با ولع وبلاگ می خوندم .
حال بعد از مدتها اومدم سراغ این اهنگ توی دهنم مزه شیر عسل را احساس می کنم و دلم می خواست هنوز رنگین کمان می نوشت تا دوباره با جریانهایی که روحم هم ازش خبر نداشت اشنا می شدم . اخی اون موقع یکی هم بود که دوستش داشتم چقدر در عرض نه ماه همه چیز عوض شده .
بحرانهای هفته پیش هنوز ازارم می ده و از همه بیشتر رفتن استادم .
دیگه برام اهمیت نداره شوهر خواهرم به خاطر عدم تلاش در انطباق با محیط اداری برای هفتمین بار در عرض چهار سال استعفا داد بدون اینکه کاری جدید پیدا کنه ! ادمی که بعد از 48 سال هنوز راه خودشو پیدا نکرده و اعصاب خواهرم ریخته بهم و زندگی خواهر زاده معصوم 4 سالم جهنم شده !

دیگه اهمیت نداره که دختر خالم داره زندگیش را فدای ادمی می کنه که فقط خودشو می بینه و خودشو قبول داره و این دختر حق شرکت در شادیهای خانوادگی را نداره ! و با اینکه هنوز دوستند بدون اجازه اون اب نمی خوره وبرای کوچکترین کارش ازش اجازه می گیره و بهش گزارش می ده . و اونچه من توهین به شخصیت هر دختری می دونم به راحتی قبول می کنه!

دیگه برام اهمیت نداره که به خاطر بی مسئو لیتی مسولان دانشگاه و قوانین من دراوردی این ترم بهم پروژه نمی دن و من مجبورم فقط 4 واحد بردارم
ولی برام اهمیت داره که او رفته خیلی هم اهمیت داره این یکی از طاقت من بیرونه چرا که هنوز نه کسی را پیدا کردم که بفهمم جریان چی بوده و احساس می کنم به گناه دیگران دارم می سوزم .
ادمها مسئول زندگیه خودشون هستند ولی برای من سخته ببینم کسانیکه برام ارزش دارند در زندگی شکست خوردند یا راه درست را نمی روند.
خیلی بده که ما همش وقت گرفتاری هامون به سراغ هم می ریم به خصوص گرفتاریهایی که تو روابطمون داریم .
مثلا همین دختر خالم هر وقت با این اقا دعواش میشه به سراغم میاد و ناخوداگاه در عرض این دوسال من از این ادم فقط اخلاقهای مزخرف شنیدم و انچه دیدم هم دست کمی از شنیده هام نداره ولی تا بهش میگیم لیاقت تو بیشتر از این حرفهاست میگه یک چیزایی داره که من اینارو تحمل می کنم. خوب اگه دختر عاقلی بود به ما هم از اون اخلاق خوب دوستش چیزی می گفت که ماهم بتونیم خوب قضاوت کنیم.
مثلا دختر خالم حق نداره از میرداماد رد شه در صورتیکه مسیرشه چرا چون این اقا قبلا اونجا دختر بازی می کردند و پسرهای احمق اونجا زیادند.
خدایا از این تیکه ها برامن یکی نگیر لطفا چون من یک همچین تقاضا هایی را توهین به شخصیتم می دونم و برام سخته به خاطر دوست داشتن کسی این توهینها را تحمل کنم .
ترجیح می دم تا ابد از تنهایی در عذاب باشم ولی کسی که دوستش دارم بهم اعتماد داشته باشه و بدونه که اگر کسی به من متلک بگه مشکل از من نیست از حماقت و شخصیت حقیر خودشه .
من نمی فهمم شما چه جوری این مطالب را می خونید یا واقعا می خونید ولی به نظر من خیلی بهتر از تو سررسید نوشتنه چون حداقل احساس می کنم دارم با ادمها درد دل می کنم. ادمهایی که هرچند هیچ کمکی به من نمی کنند ولی باز ادمند از جنس گوشت و پوست.
با اینکه دلم نمی خواد همش از درگیریهام بنویسم ولی انگار اینجا شده محل غر غرای من.