دانشگاه ازاد یک اشتباه بزرگ زندگی من
امروز دیوونه شدم از دست این دانشگاه ازاد و سیستم ثبت نام احمقانه اش ! من نمی فهمم چرا برای تصمیمهای غلط یک نفر و سمبل کاریه یک نفر دیگه وقت و اعصاب دانشجو و کارمند به هدر بره ! درسته میگن دانشگاه جایی است که برای ورود به اجتماع اماده می شی ! تو دوره لیسانس اصلا معنی این حرف را نفهمیدم ولی حالا که وارد جامعه شدم وهنوز هم دانشجو هستم می فهمم که قشنگ میشه دانشگاه را به عنوان نمونه کوچک جامعه در نظر گرفت در هردو انچه اهمیت ندارد شخصیت و وقت توست . هر کسی اون بالا است هر چی عقل ناقصش برسه حجته بر تمام مردم.
هرکسی در هر مقامی می تونه زور بگه و اهمیت نده که شاید طرفش که سرو کارش از بخت بد بهش افتاده شاید برتر از او باشه!
بهترین روش مواجهه با ارباب رجوع اینه که سرت را بندازی پایین و راهت رابکشی بری !
این از اشتباهات بزرگ من بود که دانشگاه ازاد ثبت نام کردم جایی که هیچ قانونی نداره و اگر هم داره هیچ کس ازش خبر نداره !
اهمیت نداره نامه اشتباه به تو می دن که باید از صد نفر امضا بگیری و این صد نفر هرکدوم یک روزی از هفته سر کارشونند
اهمیت نداره که سیستم کامپیوتریشون بر طبق برنامه قبل از انقلاب فرهنگی کار می کنه و همه واحد ها باید دستی درست شه وبرای هر کدوم کلی امضا گرفته شه!
اهمیتی نداره که برطبق اشتباه یک کارمند که کلی کار روی سرش ریخته سه برابر ازت پول می گیرند و وقتی اعتراض می کنی میگن موقع تصویه حساب باهات حساب می کنیم۰
اهمیت نداره که ترم اخر بهت می گن چون رو خوانی قران نگذروندی با ید بگیری و اونوقت واحدات بیشتر میشه و نمی تونی پروژه برداری که از شر دانشگاه خلاص شی و بعد از کلی دوندگی و اعصاب خوردی میفهمی قران واحد حساب نمی شه!
اهمیتی نداره رشته ای که می خونی کاملا عملیه ولی گروهت حتی یک کارگاه نداره که در اختیارت بذاره !
اهمیتی نداره که شهریه درسهای عملی را ازت می گیرن ولی همش تئوری برگذار میشه !
اهمیتی نداره که تو یک انسانی و باید اینجا رسم زندگی را یاد بگیری و پر از انرژی وارد جامعه بشی تا با ارمانها و ایمانت کمکی به رشد کشورت کنی!
انچه اهمیت داره اینه که در حال حاضر زندگی و عمر تو دست اوناست و تادلشون می خواد می تونند سنگ بندازند و کارت را عقب بیاندازند

انچه از این دانشگاه بیرون میاد اگر ارزش علمی شو در نظر نگیریم موجودی تحقیر شده است که احساس می کنه مورد سو استفاده سیستم بیماری قرار گرفته و حال نوبت اوست که باید عقده ها و فریاد هاشو تو دل این سیستم بریزه و خودشو خالی کنه و جامعه اش را که روزی براش مقدس بود به گند بکشه ودیگه هیچی براش اهمیت نداشته باشه و کمکم گوسفندی بشه در گله و مطیع چوپان و سگ گله !
خیلی حرف زدم ولی دلم برای اینهمه سرمایه مالی و جانی مملکتم می سوزه چرا نباید کمی بیشتر از نوک دماغمون را ببینیم.