امشب دلم گرفته و این دیگه به خاطر ادمها نیست . به خاطر خودمه ! نمیگم ادمها برن به جهنم و فکری به حال خودم بکنم ولی هر وقت به خودم میاد میبینم یک گوشه دلم که مال خودمه تاریک و غصه داره ! امشب من با یکی از ادمهای مهم تو زندگیم وداع کردم و می دونم که ممکنه دیگه نبینمش ! در کل زندگی من دو نفر بودند که نقش اساسی و تاثیر گذار را داشته اند و تعداد کمی دیگه که باز هم از انگشتهای یک دست بیشتر نمی شن تو تصمیمها و انتخاب نوع زندگی و روش زندگیم و دیدی که نسبت به جهان دارم موثر بودند و این دوتا ادم نقش اساسی را داشتند . و امشب من با یکیشون خداحافظی کردم . اون شاید خودش هم ندونه که چقدر تو این مدت در زندگیم نقش مثبت داشته و باعث خیلی از تغییرات شده ولی من که خودم می دونم ! خداحافظی برام همیشه سخت بوده و امشب دیگه کم کم داشت اشکم در میامد !امیدوارم که هرجا هست به سلامت باشه ! دارم فکر می کنم که اگر این اتفاق دو ماه یا زودتر افتاده بود من مسلما حالم خیلی بد میشد ولی نمی دونم زندگی من و اتفاقهاش چقدر حساب شده است . الان کاملا با این موضوع کنار اومدم که من نمی تونم همه چیزهای خوب را تا ابد داشته باشم ولی میتونم و باید تاثیر خوبی را که از اونها می گیرم تا اخر عمر در درونم زنده نگه دارم و پندار و رفتاری شایسته کسی داشته باشم که زمانی از موهبت حضور خیلی چیزها تو زندگیش برخوردار بوده و اینجوری قدر خیلی ادمها و چیزهای خوب خودم را می دونم اگر چه دیگه اون ادم دیگه حضور فیزیکی در زندگیم نداشته باشه ! این ادم به یادم اورد که باید فکر کنم و زندگی و ادمهاش به همون سادگی که من دلم می خواهد نیست . بهم یاد داد که شجاع باشم و بهم نشون داد که چرا باید دیدی گسترده و دورنمایی شایسته برای زندگیم داشته باشم . اگر چه شاگرد خوبی براش نبودم ولی اون برام استادی گرانبها بود که ساعات حضورش را در زنگیم با هیچ چیز عوض نمی کردم . و میگم بهترین استاد بود چرا که معتقدم ادمهایی واقعا استاد هستند که به فرد اموزش بدند و یادگیری چیزی جز تغییر نیست . و من تغییر کردم اونم در جهت مثبت . زندگی من از ادمهای خوب هیچ وقت خالی نبوده ولی می دونم که این ادم برام خیلی با بقیه فرق داشت . درست نمیشناختمش ولی اون وجهی از شخصیتش که من باهاش روبرو شدم برام نمونه انسان و انسانیت بود . و من ازون ادمهایی هستم که نگاه نمی کنم که یک حرف خوب و تاثیر گذار از دهن کی بیرون میاد ؛ و ایا اون ادم خودش به حرفش اعتقاد داره و عمل می کنه یانه ! اگر چه کمی ممکنه در مقابل ادمهایی که با سلیقه من جور نیستند جبهه بگیرم اولش ولی بازهم حرفی رو که به نظرم منطقی میاد را گوش میدم و روش فکر می کنم . چون معتقدم ادمها وسیله هایی هستند برای رسوندن پیام به من ! و این منم که اگر واقعا حرفی روم تاثیر گذاشت بهش عمل کنم و بهش پر وبال بدم تا راهی بشه برای رشدم و در هر صورت ما از محیط اطرافمون اون چیزی را که دلمون می خواد می گیریم و اونجوری تاثیر میذاریم که دلمون می خواد ادمها ازمون برداشت کنند . و این ادم موثر ترین حرفها را تو زندگیم بهم زد. و حالا که برای شاید همیشه رفت دل کوچیکم گرفته ! و غصه داره !و کاریش نمیشه کرد جز اینکه از مرهم زمان روش بذارم و منتظر بشم تا اثر کنه ! جاش تو دلم خالی نیست فقط دارم غصه می خورم که فرصت یادگیری بیشتر ازم گرفته شده و اینکه دیگه اون نیست که درهای جدیدی را تو ذهنم بهم نشون بده و مجبورم کنه که برم کلیدش را پیدا کنم .من موندم و یک خونه بزرگ با زوایای پنهان ! با تعداد کمی در که هر کدوم به یک اتاق بزرگ با کلی خرت و پرت باز میشن و من تا بحال چنان تو این خونه زندگی می کردم که هیچ کدوم ازین درها را ندیده بودم و او بهم نشون داد که چقدر در هست و چقدر وسیله پشت این درها ! و من باید کلید این درها را پیدا کنم و اون وسایل را استفاده کنم تا اون ادمی بشم که باید ! و می دونم که هنوز چشم من قدرت تشخیص بسیاری از این درها را نداره چه برسه به اینکه دنبال کلیدشون هم برم ! ولی می دونم که هستند ! و این ادم کاری کرد که دیوارهای یک دست ساده این خونه درندشت برام تبدیل به یک گنج ارزشمند بشن ! در هرصورت دلم تنگه !

بهم گفتند که مجروحانی که حالشون بهتره را تو ورزشگاهها اسکان دادند و من خودم ارجحیت را میذارم برای عیادت از اونها ! چون هم اینکه هنوز شجاعت کافی برای بیمارستان رفتن پیدا نکردم و دوم اینکه بیمارستانها خیلی شلوغ پلوغ است ومریضهاش شاید خیلی بدحال که حضور من مفید فایده شاید نباشه ! در هرصورت من پنجشنبه 2-4 میرم ورزشگاه شهید کشوری اگه تا اون موقع منتقل نشن جای دیگه ! هر کی میاد بهم خبر بده لطفا!