دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

وقتی به این ۳۰ سال گذشته فکر می کنم هرچی عقبتر می روم خاطره ها گنگ و مبهم می شوند و یکهو از میان اونها یک خاطره هنوز پر رنگ و تازه است . تصمیم گرفتم اینجا را بگذارم برای بررسشی تمام خاطراتم . شاید بفهمم چرا از ۶ سال اول زندگیم هیچ بهیاد ندارم جز چند تا اتفاق کوچک.

می خواهم ذهنم را اگاهانه به گذشته برگردانم شاید بیشتر خودم را بشناسم و با خودم ارتباط برقرار کنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
آرش پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.arashsami.persianblog.com

حالا من یه عالمه چیز از شیش سال اول یادمه بقیه اش تقریبا به رحمت خدا داره میره!

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ق.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

سحر جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام خوشحالم که اولین نفر هستم که نظر میدم. منم باهات موافق هستم که خاطراتتو بنویسی منم خیلی دوس دارم این کارو بکنم . ولی ۱ ماه دیگه کنکور هستش و باید حسابی بخونم. من می خوام خاطراتتو بخونم. ولی این از من به تو نصیحت دیبا جان آدم خودشو تو گذشته هاش نمیشناسه تو خودتو تو حال بشتاس و کامل کن . و از گذشتهات درس بگیر. گذشته تموم شده . با حال پیش برو و به آینده توجه کن. برام mail بزن .:-(

موفق و یروز باشی

یک زن جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ب.ظ http://zemestoon82.persianblog.ir/

سعی کن...شاید تو موفق بشی به یاد بیاری!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد