بهش میگم سعی کن دروغ نگی دروغ کار ادمهای ضعیفیه که شجاعت ندارند کار خودشون را قبول کنند . تازه دروغگو دشمن خداست و میره جهنم که از خدا یک عالمه دوره!
دستهای کوچولوش را میزنه به کمرش و تند تند پلک میزنه و میگه : نخیرشم ! بابای گفت دروغگو میره مجلس تو بهارستان . مگه مجلس جهنمه؟
نگاهش میکنم با دهان باز و یاد آگهی تلویزیونی میفتم که میگه : بچه ها می بینند....
سلام
من دوباره آمدم