دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

مستقیم توی چشم های من نگاه می کنه و میگه داری اشتباه می کنی ، چنین موبایلی تو بازار وجود نداره !

هاج و واج نگاهش می کنم میگم من توی مغازه طبقه پایین دیدم چون رنگی که من می خواهم نداشت، اومدم اینجا!

نه خانم هنوز تو بازار نیامده که من ندیدم !

میگم بهش که بابا تو سایت هست ، تو مغازه ها هست فقط مغازه تو بازار حساب میشه که چون توش نیست هنوز تو بازار نیامده !

نه تو داری کدش را اشتباه میگی برو کدش را درست ببین بعد بیا اینجا!

اخرش با کمال پررویی رفته یک دفترچه راهنما آورده گذاشته جلو من و با بدترین لحنی که میشه میگه بگرد ببین چنین چیزی اصلا وجود داره یا چرت میگی.

هم نمی خواهم وقتم را برای آدمی که بهم توهین می کنه بگذارم و هم دلم می خواهد بهش ثابت  کنم  تاوان نادانی اون تهمت دروغگویی به دیگران نیست.

دفترچه را باز می کنم و 10 ثانیه بد موبایلی که 4 ماه تو بازار است بهش نشان میدم و میگم اینه .

نگاه میکنه و با لحنی طلب کارانه میگه : حتما چیز آشغالی بوده که من ندارم .

چرا از اول نمی تونست بگه من در موردش اطلاعی ندارم ؟

نظرات 1 + ارسال نظر
آزاده دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:26 ب.ظ http://www.azadehsoleimani.blogfa.com

سلام ممنونم از حضور عزیزتون
.
.
.
کامنت تون خیلی پر معنا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد