دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

دروغ ممنوع

بیایید صادق باشیم...

کلافه ام و پر از احساس متناقض ! باز هم دلم چیزی را می خواهد ؛ که احتمال دست یابی بهش خیلی کمه ! تازه کلی هم می ترسم که دو باره یک ارزوی اشتباه و یک خواسته ای که پوستم را بکند باشه ! بعضی وقتها چقدر دل ادم کوچولو میشه ؛ اونقدر که یک ارزوی کوچولو تمامشو پر می کنه ! عقلم کار نمی کنه ؛ هیچ جور ؛ بمیرم برای خودم !!!یعنی میشه که بشه !؟
نظرات 5 + ارسال نظر
امید سه‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 05:12 ب.ظ

گاهی وحشت بر آورده شدن آرزوها ست که اضطراب رو به جونمون میندازه...

منحرف چهارشنبه 12 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:41 ق.ظ

میگم که , تو با بقیه خیلی فرق میکنی! از اینکه دلت همچین خواسته رو میخواد تعجب نمبکنم :) باید اسمتو بزارم دیبای مرموز :) ایشالا که خواسته ات بر اورده شه که دوباره ناراحتی و افسردگیتو نبینم :)

بی بی چهارشنبه 12 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 06:53 ب.ظ

از این حالت در بیا! لذت ببر از آنچه می‌توانی. چون فردا نمی‌توانی. یک شمع روشن کن. به نورش نگاه کن و لذت ببر. تا روشنه لذت ببر و بدون که داره می‌سوزه وتموم می‌شه ولی تو نگاه کن و لذتت رو ببر. نیروت رو بگیر و گرما و عشق را...

پیمان چهارشنبه 12 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:35 ب.ظ http://paymannabavi.persianblog.com

فکر کنم شما هم به سیم خاردار های زندگی رسیدی./

تنها چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:41 ب.ظ

اه چه خوب که یکی مثل خودم ییدا کردم تا اون جایی که فهمیدم روانم شبیه توست یه روز به یه عزیزی گفتم فکر میکنم تنها من تویه این دنیا این اخلاق خاص رو دارم و اون فقط لبخند زد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد